صفحه ٧١

 زير اين عنوان نهفته شده بايد ديد، آيا اين طبقه پرولتاريا است كه بر چنين جوامعى حكومت مى كند يا اعضاى كميته مركزى حزب و دبير كلّ آن; آنهم حزبى كه نه فراگير است و نه انتخاب آزادى در آن صورت مى گيرد و نه رنگ و بويى از دموكراسى دارد، و خود كامگى و استبداد سران گردانندگان حكومت، و توسّل به خشونت و سلب آزادى انسانها در آن چيزى نيست كه بر كسى پنهان باشد.
   آيا به هنگام تنظيم تاريخ و تهيّه ليست حكّام و زمامداران، آقاى استالين و خروشچف و مائو را جز در رديف سرسخت ترين مستبدّان تاريخ كه دوران حكومتشان يادآور رنجهاى جانكاه بشريّت است مى توان جاى داد!
   درست است كه زمامداران در اين گونه جوامع گامهاى مؤثّرى در راه تعديل ثروت بر مى دارند و نيز درست است كه به دوران ثروتمندان افسانه اى پايان مى دهند، ولى آيا مى توان از اين حقيقت روشن، چشم پوشيد كه آنها ميلياردها ثروتهاى كشور خود را در راه تحكيم پايه هاى قدرتشان صرف مى كنند; و به طور فعّال ما يشاء هرچه خواستند انجام مى دهند; و حقّ اظهار نظر و نقد و بررسى و اعتصاب و هر گونه توضيح خواهى را از مردم محيط خود مى گيرند.
-4   حكومت دموكراسى (در چهره اصيلش) ـ اين نوع حكومت كه عاليترين و كاملترين نوع حكومت در دنياى امروزش مى دانند، و حتّى