صفحه ٦٤

طرفداران اين اصل در همه دگرگونيهاى اجتماعى، شاخ و برگهاى زيادى براى چگونگى انقلاب و تحوّل اجتماعات درست كرده اند كه نه همه آنها مستدل است، و نه منطبق بر روند مسائل تاريخى و شواهد عينى، ولى نمى توان انكار كرد كه اين اصل در موارد بسيارى قابل قبول است.

توضيح اينكه:
   آنچه به واقعيّت نزديكتر به نظر مى رسد اين است كه درجه فساد اجتماعات با هم متفاوت است، آنجا كه فساد به صورت همه گير، و همه جانبه در نيامده، اصلاحات تدريجى مى تواند اساس برنامه هاى اصلاحى را تشكيل دهد.
   امّا آنجا كه فساد همه جا را گرفت و يا در بيشتر سازمانهاى اجتماعى نفوذ كرد جز با يك انقلاب بنيادى و جهش، نمى توان بر نابسامانيها چيره گشت.
   و اين درست به آن مى ماند كه يك بناى با عظمت را با تعميرات تدريجى مرمّت مى كنند و شكوه نخستين را به آن باز مى گردانند; امّا هنگامى كه شالوده ها از درون رو به ويرانى گذارد; و پايه هاى اصلى در حال پوسيدن و فرو ريختن بود; آن را بكلّى در هم مى كوبند و بر ويرانه آن بنايى تازه بر پا مى كنند.
   شواهد زيادى بر درستى اين عقيده در دست داريم:
   1ـ اصلاحات تدريجى هميشه بر همان شالوده هاى قديمى گذارده مى شود و تأثير آنها وابسته به آن است كه شالوده هاى سالم باشد، و به