صفحه ٢٣١

مى گيرد، يك نوع تربيت روحانى و از راه نفوذ معنوى در دلها و فكرها دارد كه مى توان آن را تربيت تكوينى نام گذارد; در آنجا الفاظ و كلمات و گفتار و كردار كار نمى كند بلكه تنها جاذبه و كشش درونى كار مى كند.
   در حالات بسيارى از پيشوايان بزرگ الهى مى خوانيم كه گاه بعضى از افراد منحرف و آلوده با يك تماس مختصر با آنها بكلّى تغيير مسير مى دادند، و سرنوشتشان يكباره دگرگون مى شد، و به قول معروف با 180 درجه انحراف راه كاملا تازه اى را انتخاب مى كردند; يكمرتبه فردى پاك و مؤمن و فداكار از آب در مى آمدند كه از بذل همه وجود خود نيز مضايقه نداشتند!
   اين دگرگونيهاى تند و سريع و همه جانبه، اين انقلابهاى جهش آسا و فراگير، آنهم با يك نگاه يا يك تماس مختصر (البتّه براى آنها كه در عين آلودگى يك نوع آمادگى نيز دارند) نمى تواند نتيجه تعليم و تربيت عادى باشد بلكه معلول يك اثر روانى نامرئى و يك جذبه ناخودآگاه است كه گاهى از آن تعبير به «نفوذ شخصيّت» نيز مى شود.
   بسيار از كسان اين موضوع را در زندگى خود تجربه كرده اند كه به هنگام برخورد با افرادى كه روحهاى بزرگ و عالى دارند چنان بى اختيار و ناخود آگاه تحت تأثير آنان قرار مى گيرند كه حتّى سخن گفتن در برابر آنها برايشان مشكل مى شود; و خود را در ميان هاله اى مرموز و غير قابل توصيف از عظمت و بزرگى مى بينند.
   البتّه ممكن است گاهى اين گونه امور را با تلقين و امثال آن توجيه كرد; ولى مسلّماً اين تفسير براى همه موارد صحيح نيست بلكه راهى