صفحه ٢٢٠

  بلكه، او از نظر زندگى، يك زندگى طبيعى عينى خارجى دارد، منتها با عمرى طولانى; در ميان مردم و در دل جامعه ها رفت و آمد دارد; و در نقاط مختلف زندگى مى كند; و اگر استثنايى در زندگى او هست همين است كه او از يك عمر طولانى برخوردار است; همين و بس.
   او بطور ناشناس در جامعه انسانى زندگى مى كند، و هيچ كس درباره غيبت او جز اين نگفته است; و چقدر فرق است ميان «ناشناس» و «نامرئى»!
   حال كه اين سوء تفاهم برطرف شد، به سراغ اين موضوع مى رويم كه:
   بسيار خوب، ولى اين چنين زندگى ممكن است براى يك فرد عادى قابل توجيه باشد، امّا آيا براى يك رهبر ـ آنهم يك رهبر بزرگ الهى ـ قابل قبول است؟!
   شاگردى كه معلّم خود را نشناسد، بيمارى كه به وجود طبيب و مطبّ او پى نبرد، تشنه اى كه از چشمه آب بى خبر باشد ـ هر چند در نزديكى او قرار داشته باشد ـ چه بهره اى مى توانند ببرند؟!

* * *

   جالب اين كه:
   اين سؤال تنها امروز براى ما مطرح نيست; از روايات اسلامى بر مى آيد كه حتّى پيش از تولّد مهدى(عليه السلام) در عصر امامان پيشينش مطرح بوده و به هنگامى كه آنها سخن از مهدى و طول غيبتش به ميان مى آوردند، با چنين سؤال روبه رو مى شدند و با آغوش باز به آن پاسخ مى گفتند كه نمونه اى از آنها را ذيلا از نظر مى گذرانيم: