صفحه ٢٠٨

 عادات و معجزات فراوان قائلند; به تعبير ديگر، خدا را حاكم بر قوانين طبيعى مى دانند نه محكوم اين قوانين، آيا شفا دادن بيماران غير قابل علاج از نظر فنّ پزشكى، و يا زنده كردن مردگان بوسيله مسيح، و يا معجزات حيرت انگيز ديگرى كه از موسى(عليه السلام) به وسيله عصا (يك قطعه چوب بى ارزش چوپانى) و يد بيضا و گذشتن از نيل با آن جريان خارق العاده، امورى هستند كه با ضابطه ها و استانداردهاى طبيعى سازگارند؟
   شك نيست كه همه پيروان مذاهب براى تفسير اين گونه پديده ها يكزبان مى گويند تأثير قوانين و اسباب طبيعى همه به فرمان خدا است، و هرگاه او چيز ديگرى اراده كند همان مى شود و اراده او مافوق علل طبيعى است. آيا اگر از نخست وضع چنين بود كه انسانها بعد از مردن يك بار ديگر زنده مى شدند و يا نابيناى مادر زاد با گذشت زمان بينا مى شد و يا حدّ متوسّط عمر يك انسان معمولى يك هزار سال بود، آيا كسى از اين امور تعجّب مى كرد و آنرا بر خلاف قانون عقل مى دانست؟... مسلّماً نه!
   بنابراين، نقض اين گونه قوانين نقض يك حكم عقلى و منطقى نيست; بلكه نقض يك حالت و يك جريان عادى است كه ما طبق مشاهده افراد عادى با آن خوگرفته ايم.
   2ـ مسيحيان امروز عموماً معتقدند كه دشمنان مسيح(عليه السلام) او را به صليب (دار) آويختند و كشتند و دفن كردند; و پس از چند روز از مردگان برخاست و به آسمان رفت و هم اكنون زنده است.
   مسلمانان نيز گرچه به دار آويخته شدن و قتل عيسى را ـ طبق گفته