صفحه ١٦٦

وظیفه تفکر و دیگرى مشاهده و دیگرى شنیدن و دیگرى سخن گفتن را عهده دار شوند تشکیل شده باشد، همچنین براى به وجود آمدن یک «جامعه کامل» نیاز به استعدادها و ذوق ها و ساختمان هاى مختلف بدنى و فکرى است، اما نه به این معنى که بعضى از اعضاء پیکر اجتماع در محرومیت بسر برند و یا خدمات آن ها کوچک شمرده شود و یا تحقیر گردند، و به عبارت دیگر تفاوت ساختمان روحى و جسمى در آن قسمت هایى که طبیعى است (نه ظالمانه و تحمیلى) مقتضاى «حکمت» پروردگار است و عدالت هیچ گاه نمى تواند از حکمت جدا باشد، فى المثل اگر تمام سلول هاى بدن انسان یک نواخت آفریده مى شد، دور از حکمت بود، و عدالت به معنى قرار دادن هر چیز در محل مناسب خود نیز در آن وجود نداشت، همچنین اگر یک روز تمام مردم جامعه مثل هم فکر کنند و استعداد همانندى داشته باشند در همان یک روز وضع جامعه به کلى درهم مى ریزد.(1)

***