صفحه ١٢٩

آنگاه انگشت روى یکى از مهم ترین مسائل اخلاقى مى گذارد که بدون آن، کسى در مسیر تهذیب نفس نمى تواند گام بردارد و آن، اصلاح زبان است و در این زمینه چند دستور مهم مى دهد؛ نخست مى فرماید: «یک زبان باشید (وهمیشه حق بگویید)»؛ (وَآجْعَلُوا اللِّسَانَ وَاحِدآ).
این تعبیر در مقابل تعبیر «ذواللسانین» (افراد دو زبان) است که اشاره به منافقان مى باشد، که در حضور فرد چیزى مى گویند و در غیاب او چیز دیگر؛ هنگامى که مؤمنان را ملاقات مى کنند مى گویند: ما ایمان آورده ایم؛ ولى موقعى که جلسات خصوصى با شیطان صفتان تشکیل مى دهند مى گویند: ما با شماییم، ما این ها را مسخره مى کنیم؛ (وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَیَاطِینِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِءُونَ).(1)
بدیهى است، در جامعه اى که افراد دو چهره و دو زبان و منافق و بى بهره از صداقت، نفوذ کنند، اعتماد و محبّت و همدلى که مهم ترین سرمایه زندگى اجتماعى است به باد مى رود و محیط زندگى به جهنّم سوزانى تبدیل مى شود که همه با بدبینى به یکدیگر مى نگرند و همه از هم وحشت دارند.
در دومین دستور مى فرماید: «انسان باید زبان خود را نگه دارد؛ زیرا این زبان، سرکش است و صاحبش را به هلاکت مى افکند»؛ (وَلْیَخْزُنِ الرَّجُلُ لِسَانَهُ، فَإِنَّ هذَا اللِّسَانَ جَمُوحٌ(2) بِصَاحِبِهِ).
تشبیه زبان به یک مرکب سرکش، تشبیه جالب و عجیبى است؛ چراکه زبان، ساده ترین عضوى است که در اختیار انسان است و به آسانى آن را به گردش درمى آورد؛ ولى گاه هواى نفس و وسوسه هاى شیطانى آن چنان بر انسان غلبه