صفحه ٩٩

گندمگون و نه گندمگون بر سیاهپوست، مگر به تقواى الهى».(1)
ظلم و ستم روز به روز بیشتر مى شد تا زمانى که خلیفه سوم قدرت را در دست گرفت و در عصر او به اوج خود رسید. بیت المال به دست افراد خاصّى از بنى امیّه افتاد، پست ها و مقام ها بدون صلاحیّت و شایستگى در میان بنى امیّه تقسیم شد(2) و همین مظالم سبب شورش و انقلاب مردم بر ضدّ دستگاه خلافت گردید.
اهل سنّت مدّعى اند: «عوامل خارج از مدینه دست به شورش و انقلاب زدند» به فرض که این سخن صحیح باشد، امّا چرا مردم مدینه مخصوصآ مهاجران و انصار در برابر این ماجرا سکوت کردند و از دستگاه خلافت دفاع نکردند. معلوم مى شود که آنها هم دل خوشى از حکومت نداشتند. حضرت على (علیه السلام) بارها با عثمان تماس گرفت، و وى را نصیحت کرد، و او را از پیامدهاى خطرناکى که کارهایش در پى داشت آگاه کرد. امّا عثمان به نصایح حضرت توجّهى نکرد و همچنان به راه خود ادامه داد و شد آنچه که نباید مى شد.
در عصر معاویه اوضاع بدتر شد. هیچ کس نمى تواند انکار