با خدا ارتباط برقرار مىكند. در همان نقطهاى كه با يكديگر تلاقى مىكنند، براى يكديگر حضور دارند. پس مىتوان گفت كه خدا براى انسان و انسان براى خدا حاضرند: (وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ )(8) هر كجا كه باشيد، خدا با شماست. نمىتوانيد جايى برويد كه خدا در آنجا حضور نداشته باشد و شما در محضر خدا هستيد. پس لازمه حضور، تساوى دو شىء از نظر وجودى نيست، زيرا ممكن است يكى از آنها محدود و ديگرى نامحدود باشد، در عين حال براى يكديگر حضور داشته باشند.
2. آيا اعتقاد به نسبيت خير و شر صحيح است؟
پاسخ: نسبيت چند معنا دارد. نسبيت به معنايى كه بيان شد قابل انكار نيست. اينكه وجود شيئى نسبت به خودش خير است و نسبت به موجود ديگرى ممكن است خير يا شر باشد، يك واقعيت است. همچنين نسبيت در آداب و رسوم و تشريفات اجتماعى نيز قابل انكار نيست. اينكه يك رفتارى در اينجا احترام محسوب مىشود و در جايى ديگر ممكن است همين رفتار توهين محسوب شود، به دليل نسبيت و عدم اطلاق و كليت آداب و رسوم اجتماعى است. نسبيتى كه از نظر ما مردود است، نسبيت اخلاقى است. آيا وقتى كه در يك مكتب ارزشى، بر كارى عنوان «خير» اطلاق مىكنيم، براى همه انسانها و در تمامى عالم و تمامى زمانها خير است؛ يعنى يك معيار ثابت عقلانى دارد يا از سنخ سليقه و هوس است كه از جامعهاى به جامعه ديگر فرق مىكند. گروهى معتقدند، همانگونه كه در مناطق سردسيرى لباس گرم پوشيدن «خوب» و در مناطق گرمسيرى لباسگرم پوشيدن «بد» است، ارزشها و خير و شرهاى اخلاقى هم تابع فرهنگهاى متفاوتند و واقعيتى