صفحه ٨٤

نيست كه عينك مى‌بيند! عينك نمى‌بيند ولى چشم هم بدون عينك نمى‌بيند. كار مال روح است ولى روح هم بدون بدن نمى‌تواند كارى را انجام دهد.
 
6 آيا روح بعد از جدايى از بدن، مى‌تواند تكاملى داشته باشد يا نه؟
پاسخ: تكامل به دو صورت متصور است كه يك معناى آن در مورد روح بعد از جدايى از بدن، صادق است. امّا تكامل به اين معنا كه اثر و كمال جديدى كه قبلا وجود نداشت به وجود آيد، تنها در حال حيات و تعلق روح به بدن ممكن است و چنين تكاملى در عالم برزخ و بعد از جدايى روح از بدن رخ نخواهد داد، يعنى كسب كمال جديد، بعد از انقطاع روح از بدن ميسر نيست، اما استكمال آن، به اين معنا كمالاتى را كه در دنيا داشته به شكل كامل‌تر ظهور كند، ممكن است.
 
7. با اينكه دانشمندان علوم تجربى و انسان‌شناسان مادى، براى روح هويتى قائل نيستند، كاركردها و آثار روح را چگونه توجيه مى‌كنند؟
پاسخ: همان گونه كه بيان شد، آنها با توجيه فلسفى روح، كارى ندارند. اينكه «مَنى» هست كه فعاليت مى‌كند، حرف مى‌زند، تلاش و بحث و گفتگو مى‌كند، جاى شك نيست اما اختلاف اينجاست كه اين «من» چيست. آيا همان مغز است يا غير از آن است. «من» واقعيتى است كه حتى ماترياليست‌هايى از قبيل «ماركس» هم در صدد انكار آن بر نيامده‌اند، ولى آن را خاصيتى از خواص بدن مى‌دانند.
   ادبيات همه ملل بر اين اساس استوار است كه واقعيت و شخصيتى به نام «روح» وجود دارد، اما هر كس به گونه‌اى آن را تعبير مى‌كند. كسانى كه به اصالت روح اعتقاد دارند، آن را موجودى مى‌دانند كه خواص مادّه را ندارد، در عين حال، با بدن مرتبط است. در مقابل، ماده‌گراها آن را صرفاً خاصيت مادّه مى‌پندارند. جالب اينجاست كه شخصى مثل «هيوم» مى‌گويد: «من تجربه‌هاى درونى را قبول