نخواهد و خودش را دوست نداشته باشد، به دنبال كسب اخلاق فاضله نمىرود، در نتيجه به مقام خلافة اللهى نيز نخواهد رسيد. اصلا انگيزه سير و سلوك عرفانى و عمل به دستورات شرع هم حب ذات است، حتى عمل كسانى كه در راه خدا به شهادت مىرسند، ناشى از حب ذات و علاقه به كمال خويش است، پس حب ذات به اين معنا ممدوح است، اما حب ذات به اين معنا كه فرد، خودش را محور قرار دهد، فقط مصالح خود را در نظر بگيرد و منافع خود را بر ديگران ترجيح دهد، مذموم و ناپسند است.
4. محتواى اصلى برهان ابنسينا در مورد هواى طلق چيست؟
پاسخ: روشن است كه هر برهانى از يك صغرى و كبرى تشكيل مىشود. كبراى برهان در اينجا، اين است كه آنچه را ما حس نمىكنيم، غير از چيزى است كه آن را حس مىكنيم. در آن حال كه حواس ما كار نمىكنند ما بدن خود را حس نمىكنيم، پس آن چيزى كه آن را حس و درك مىكنيم غير از بدن است.
اما صغراى برهان به توضيح نياز دارد. آيا طبق فرض ايشان اگر انسان در جايى قرار گيرد كه حواس او تحريك نشود، عاملى چشم، گوش يا ساير حواس او را تحريك نكند، اين دليل مىشود كه هيچ ادراك حسى ديگرى هم در كار نيست؟ به نظر مىرسد كه تكيه ايشان بر اين مسأله نيست كه اگر حواس ظاهرى تحريك نشوند، دليل نمىشود بر اينكه هيچ ادراك حسى ديگرى در كار نيست. اگر تأكيد او بر اين موضوع باشد كه حس ما منحصر به حواس ظاهرى است و هيچ حس ديگرى هم جاى آنها را نمىگيرد، مىتوان در گفتار او مناقشه كرد، زيرا احتمال وجود حس درونى يا حس ناشناخته ديگرى هم هست. ممكن است عامل حسى ديگرى باشد كه عمل آن از راه چشم و گوش نباشد؛ يعنى آن هم حس اندامدارى است و لو اينكه براى ما ناشناخته است؛ مثل آنچه را كه برخى از روانشناسان به