صفحه ٣١

ناراحتى، مواد مخدر، ناامنى و...، ره‌آورد تكامل صنعتى امروز غرب و پشت پا زدن به معنويت و اخلاق است. پس چنين پيشرفتى، نشانه كمال آدمى نيست. پيشرفت صرفاً صنعتى، نقطه آرمانى انسان نيست و فقط در صورتى سودمند است كه در كنار آن آرامش، آسايش، تكامل و تعالى روح نيز موجود باشد.
 
3. در عصر حاضر، معيار «علمى بودن» مباحث، دو چيز است: 1. كميت‌گرايى 2. كيفيت‌ستيزى. با اين وصف، آيا مى‌توان اين بحث را يك بحث علمى تلقى كرد؟
پاسخ:
درست است كه جو غالب فعلى «كميت‌گرايى» است، اما اين گونه نيست كه مورد قبول تمامى دانشمندان باشد، بلكه دانشمندان فراوانى در ميان جامعه شناسان و فلاسفه علم و روش شناسان علمى، محوريت «كميت‌گرايى» در تحقيقات علمى را رد مى‌كنند. به هر حال، اصل اين موضوع در «روش‌شناسى» علوم بايد مورد بحث قرار گيرد كه آيا اين طرز تفكر صحيح است يا نه.
   به عقيده ما منحصر كردن علم در كميت‌گرايى، قابل قبول نيست و معتقديم كه دايره معلومات بشر منحصر به چيزى نيست كه امروزه آن را «علم» مى‌نامند، بلكه دايره «علم» بسيار فراتر از تجربه و داده‌هاى حسى و به اصطلاح كميات است و مى‌توان گفت: ارزش آن بخش از علم كه فراتر از دايره حس است، نه تنها كمتر از داده‌هاى حسى نيست، بلكه با ارزش‌تر است. ارزش ويژگى «كميت گرايى»، عمدتاً در پديده‌هاى مادى است. آنچه كه جنبه معنوى و روحى دارد با معيارهاى كمّى قابل اندازه‌گيرى نيست.
4. آيا مى‌توان گفت مسائل اجتماعى از دايره تجربه و تكرار بيرونند، بسيارى از مسائل كلى اجتماعى تكرار مى‌شوند (اگر چه تمامى ويژگيهاى آنها تكرارناپذيرند) اما آثار مشابهى را به دنبال دارند و آيا مسأله «سنت‌هاى تاريخى» كه بعضى آيات قرآن به آن اشاره مى‌كند خود دلالت بر قابليت تكرار آن نمى‌كند؟