صفحه ١٨

است . اگر اين ايمان در انسان به اعماق قلبش ريشه دواند و شاخ و برگ و ثمراتش در اعمال، جوارح و افكارش آشكار گرديد، معلوم مى شود كه براستى او يك مؤمن حقيقى شده است و الا در غير اين صورت بايد گفت تنها لقلقه لسان است و تصورات واهى و ديگر هيچ .
در تفسير آيه مباركه « وَلِلَّـهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ »، در ضمن رواياتى وارد شده است كه فرموده اند: نحن اسماء الحسنى - ما ائمه دين اسماءالحسنى الهى هستيم و همين طور در ذيل آيه « لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ »، در روايت متعددى وارد شده است كه فرموده اند: مراد از نعيم ولايت است، زيرا نعمتى پس از اسلام و قرآن با اهميت تر از ولايت وجود ندارد.
از طرفى باز در رواياتى وارد شده است كه مراد از امانتى كه خداوند به كوهها و زمين و آسمانها عرضه كرد، ولى همگى از پذيرش آن ابا كردند، همانا ولايت است . بدين ترتيب ملاحظه مى شود كه در اين آيات و در آيات ديگرى در قرآن مجيد، اهميت اين نعمت الهى به حدى مورد توجه قرار گرفته كه بايد گفت شرط قبولى عبادات واقع شده است ؛ همان طور كه در روايات، ادعيه و كلمات آن بزرگواران اين مطلب به چشم مى خورد.
در ادعيه مى خوانيم كه من والاكم فقد والى الله و من عاداكم فقد عادى الله و من احبكم فقد احب الله و من ابغضكم فقد ابغض ‍ الله كسى كه با اين امامان معصوم و جانشينان بحق رسول خدا دوستى و محبت ورزد، نسبت به خداى تبارك و تعالى دوستى ورزيده است و هر كه نسبت به ايشان بغض و كينه اى در سينه داشته باشد، در واقع به خدا بغض پيدا كرده است . رابطه امامان با خدا بدين گونه است كه در اين ادعيه مشاهده مى شود. حال در حق آنانكه از اين ستارگان درخشان كه بشريت را از