صفحه ٨١

چیزى نگذشت که پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمد، اجازه گرفت و وارد شد. فاطمه(علیها السلام) را در کنار خود نشانید، و فرمود:
حال برو ظرف آبى براى من بیاور، فاطمه(علیها السلام) ظرف آبى آورد، پیامبر(صلى الله علیه وآله) کمى از آب دهان مبارک خود را با آن آب آمیخت، سپس مقدارى از آن آب بر سر فاطمه(علیها السلام)ریخت، بعد فرمود رو به من کن، مقدارى از آن را نیز در سینه او ریخت، باز فرمود:
روى برگردان، مقدارى از آب را هم میان دو شانه او ریخت، سپس این جمله پرمعنا را به پیشگاه خداوند عرضه داشت:
خداوندا! این دخترم فاطمه و محبوبترین خلق نزد من است. و این برادرم على و محبوبترین خلق نزد من است.
خدایا! او را ولىّ خود قرار ده و همسرش را بر او مبارک کن!
سپس به على(علیه السلام) تبریک گفت و خارج شد.(1)
یک بار دیگر این حدیث را مرور کنیم، و در بندبند آن و پیامهاى صریح و کنایى آن بیندیشیم، و صفا و سادگى و نورانیّتى که بر جزء جزء این مراسم زیبا و باشکوه و روحانى حکمفرما بوده، در نظر مجسّم کنیم:
ــ میهمانان، تمام یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله)حاضر در مسجد بودند، یعنى چهار هزار نفر!